Sunday, December 31, 2006
: مقدمه
اسلام و مسیحیت معجونی از همه دینهای قبل از خود به اضافه مراسم و آئین های کفار پیش از اسلام و مسیحیت هستند.با ترجمه کتاب ریشه ها و منبع قرآن نشان دادیم که ریشه های داستانهای قرآن هر کدام از کجا آمده است. در اینجا بر آنیم که نشان دهیم چگونه انسانها دروغهایی را که به نام مذهب به خورد آنها داده می شود ، هر چقدر هم که عجیب و دور از منطق باشد ، می پذیرند ، اما اگر همان دروغها را با نامی به غیر از مذهب به آنها بگوئید باور نمی کنند و آن را افسانه و خالی بندی می دانند. برای مثال وقتی می شنوند که هرکول پس از مرگ دوباره زنده شد و به آسمان رفت ، آن را داستان و قصه می دانند . اما خیلی راحت می پذیرند که مسیح بعد ازمرگ زنده شد و به آسمان رفت
اگر ثابت کنیم که مسیح یک شخصیت تاریخی حقیقی نبوده بار دیگر مهر بطلانی بر داستانهای یاوه قرآن زده ایم و در کنار آن مسیحیت نیز زیر سؤال می رود.
تاریخ نگاران هم عصر مسیح
می گویند مسیح در دو هزار و اندی سال پیش در شرق مدیترانه به دنیا آمده است. در عصر او چندین تاریخ نگار یهودی بوده اند که آثار بعضی تا به امروز مانده است. اما هیچ کدام از آنها هیچ گزارشی در مورد مسیح نداده اند.مطمئناً باید حد اقل یک تاریخ نگار یهودی از او نامی برده باشد. رخداد ظهور یک پیامبر ، آن هم پیامبری که در گهواره صحبت می کند ، باید آنچنان جالب باشد که تاریخ نگاران دیگر را هم از سرتاسر دنیا برای دیدن آن کودک سخنگو به فلسطین بکشاند. اما چرا چنین نشده است؟ چرا در کتابهای تاریخی که هم زمان با تولد منسوب به مسیح نوشته شده اند هیچ نامی از عیسی نیست؟
سر آمد تاریخ نگاران یهودی سده اول فیلو جودائوس از شهر اسکندریه است.تاریخ زندگی او از 30 سال پیش از میلاد مسیح تا 45 سال پس از میلاد مسیح است.بنابراین زندگی او بخشی از دوران پیامبری مسیح را در برمی گیرد.در میان چیزهایی که فیلو نوشته است ، بخشی را هم به زندگی یهودیها ویژیگی داده است.این کتاب تاریخی هنوز هم در دسترس است.فیلو به جشنهای مذهبی معاصر خود علاقه داشت و در آن زمان از این نوع جشنها بسیار زیاد بود. اما هرگز در مورد عیسی که در کتاب عهد جدید آمده است ، چیزی نگفته است.
جستوس از شهر تبیوس تاریخ نگار یهودی دیگریست که از مردم یهود نوشته و دوران زندگی او نیز با دوران زندگی مسیح دروغین برابر است.اگر چه کتاب او الآن دیگر وجود ندارد ، اما می دانیم که تا سال 891 وجود داشته است.زیرا اکنون می دانیم که فرتیوس پدر روحانی قسطنطنیه ( استانبول امروزی) آن را خوانده بود و از اینکه هیچ نامی از عیسی در آن برده نشده بود ، متعجب شده بود.
فلادیوس جوزفوس (100-37 ) که یک تاریخ نگار یهودی در اولین سده میلادی است کتابی دارد به نام " روزگار باستان یهودیان" . خیلی عجیب است که در این کتاب هیچ ذکری از واقعه به صلیب کشیده شدن عیسی نشده است.اما مسیحیان آن زمان که حساسیت ویژه ای داشته اند ، متوجه این کمبود شده اند و در فصل 3 این کتاب بین بخش 2 و 4 ، بخشی را به نام بخش 3 گنجانده اند . وقتی این بخش خوانده می شود ، کاملا مشخص است که هیچ هماهنگی با با بقیه مطالب فصل 3 ندارد .( این بخش راجع به مسیحیان است)با برداشتن آن بخش توالی بین بخشهای آن فصل بهتر می شود و کتاب حالت منسجم تری به خود می گیرد و بیشتر معقول و منطقی می شود.کاملاً مشخص است که بخش 3 الحاقی است.شاید برایتان جالب باشد که بدانید در قرن 16 دسنویس این کتاب جوزفوس پیدا ولی این بخش که از آن سخن گفتیم در آن نبود.البته جوزفوس یک بار دیگر در جلد 20 کتاب روزگار باستان یهودیان در فصل 9 به مسیحیان اشاره کرده است.عجیب است که جوزفوس در انجا از یک واقعه پیش پا افتاده از زندگی مسیحیان یاد می کند ، بدون اینکه پیش از آن هیچی نامی از خود مسیح برده باشد.این بخش هم الحاقی است و این ادعا که جوزفوس از عیسی نام برده منتفی می شود. این بخش دوم که مسیحیان با آب و تاب از آن سخن می رانند ، در باره نامه ای است که در سال 113 پیدا شده است.در آن نامه کنسول بیتینیا به امپراطور تراجان نوشته است که به او شیوه های مقابله با مسیحیان را یاد بدهد؛ چون آنها به جای اینکه امپراطور را عبادت کنند ، برای عیسی سرود می خوانند. البته این نامه منسوب به 113 سال پس از میلاد مسیح است، از روی آن نمی توان استنباط کرد که مسیح وجود داشته است.
نویسنده دیگری که مسیحیان خیلی به او اهمیت میدهند کایوس کرینوس تاکتیوس است. می گویند نوشته های این شخص بیشتر از انجیل گواه وجود عیسی است.بنابراین بررسی او در اینجا از اهمیت وِیژه ای برخوردار است.
تاکتیوس یک تاریخ نگار رومی است که بین سالهای 56 تا 120 زندگی می کرده است.وی در مورد روم از خود آثاری به جا گذاشته است که بعضی از آنها تا به امروز مانده اند. از میان کارهای مشهور او کتابی 30 جلدی به نام" وقایع سالیانه امپراطوری روم" می باشد.در فصل 44 جلد 15 آن این نقل قول وجود دارد.
" نتیجتاً برای خلاصی از گزارش ، نرو مجرمین را می بست و آنها را به سختی شکنجه می داد. چون از این طبقه از مردم به خاطر زشتکاریهایشان متنفر بود. عوام مردم آنها را مسیحی می گفتند. کریستیوس که نام مسیحیان از آن گرفته شده است ، کسی بود که در زمان سلطنت تیبریوس از دست یکی از گماشته های او ، پنتیوس پایلت بیشترین رنج را متحمل شد."
مسیحیان مدعی هستند که این قسمت از کتاب تاکتیوس گواه تاریخی وجود عیسی است. با تجزیه و تحلیل این بخش، حقیقی بودن آن زیر سؤال می رود. اگر مسیحیان معتقدند که این بخش حقیقی است باید آن را ثابت کنند.بیشتر نوشته هایی که از مسیحیت از سده اول و دوم به دست ما رسیده است ، همه کاملاً الحاقی هستند.
یکی از دلایلی که می توان برای رد حقیقی بودن این بخش از آن استفاده کرد ، این است که هیچ گواهی در دست نیست که در زمان سلطنت نرو گروه معروفی به اسم کریستیان(مسیحیان) وجود داشته اند. همچنین نامی هم از عیسی هرگز برده نشده است.
هواداران مسیح خیلی به این بخش استناد می کنند و برای آنها خیلی اهمیت دارد. اما در سالهای اولیه مسیحیت ، پدران روحانی که به نوشته های تاکتیوس آشنایی داشتند هرگز از نوشته های او در صحبتهای خود به عنوان مرجع استفاده نکردند. در حقیقت نویسندگان مسیحی تا قرن 15 نامی از آن نبرده اند. موضوع پنتیوس پایلت است که جعلی بودن این بخش را آشکار می کند.
از نام پونتیوس پایلت استفاده می شود ، انگار که خواننده آن را می شناسد ؛ ولی دلیلی وجود ندارد که باور کنیم یک کافر رومی که نیم قرن پس از زمان پایلت زندگی می کرده است ، یک افسر جزء از یک ایالت دور افتاده را بشناسد. این مسئله یک پرسش دیگر را بوجود می آورد. فرض کنیم که تاکتیوس این بخش را نوشته است. آن را از کجا گرفته است؟ او آنقدر از عیسی دور بوده است که نمی توانسته است اطلاعاتی دسته اول از عیسی و معجزاتی که به او نسبت می دهند ، به دست آورد.آیا برای اطلاعات خود به اناجیل مراجعه کرده است؟ آیا اناجیل در موقع نوشته شدن کتاب وقایع سالیانه امپراطوری روم وجود داشته اند؟ اگراین طور باشد در یک دور باطل می افتیم.
مسئله دیگر در اینجا مسئله لقب پایلت است. مطابق دایره المعارف بریتانیکا از حکومت تراجان به بعد بود که مقام گماشتگی در امپراطوری معول شد ؛ بنابراین پونیوس پایلوت که در زمان تاکتیوس بوده است ، نمی توانسته گماشته باشد.
اناجیل اربعه همم در این ارتباط هیچ کمکی به ما نمی توانند بکنند . چون در آنجا از پایلت نه به عنوان یک مقام کامل نام برده شده است و نه به عنوان یک گماشته. این ادعا که تاکتیوس از پرونده های دولتی استفاده کرده است پذیرفتنی نیست. زیرا اولاً مطابق با آنچه گفتیم با مقام پایلت مشکل داریم ، دوم اینکه معقول نیست که یهودیان ، کسی را که اعدام کرده اند ، کریست بنامند. چون کریست یعنی تدهین شده ، روغن مالی شده.
نتیجه اینکه مسیحیان با الحاق این بخش به کتاب تاکتیوس می خواسته اند مسیح را یک چهره تاریخی و واقعی جلوه دهند.
تاریخدان رومی دیگری به نام سوتنبویوس (122-69) در کتاب خود به نام زندگی کلادیوس می نویسد که امپراطور یهودیها را از روم بیرون کرد ، چون به تحریک کریستوس دردسر درست می کردند.بعضی از طرفداران مسیح می گویند کسی که سوتنبیوس به او اشاره کرده است ، کسی جز مسیح نیست.اول اینکه عبارت به تحریک کریستوس دلالت بر این دارد که شخص تحریک کننده در آن زمان وجود داشته است.دوران حکومت کلادیوس بین سالهای 41 تا 54 بوده است.بنابراین هیچ کس نمی تواند چنین ادعای نامعقول و مضحکی بکند و بگوید که مسیح 15 سال پس از به صلیب کشیده شدن ، یهودیان را تحریک می کرده است. نام کریستیوس نیز در آن زمان یک نام رایج بوده است.
اگر عیسی واقعاً وجود داشته است و با کاتبین و فریسیها بحث می کرده و جای معبد مقدس را فاش ساخته و در دادگاه یهودیان به مرگ محکوم شده است، چرا خاخامهای یهودی در مورد او اطلاعات مستقلی ندارند. چرا در تلمود چیزی در این مورد گفته نشده است.بعضی از قسمتهای تلمود سانسور شده است. مسیحیان می گویند موضوع عیسی در همان قسمتهای سانسور شده است. در اینجا به بخشی از تلمود که سانسور شده اشاره می کنیم.
" در عید فصح مسیح را به دار آویختند. یک جارچی 40 روز پیش از دار زدن مسیح در شهر می گردد و اعلام می کند که عیسی به جرم اینکه یهودیان را گمراه کرده است ، به دار آویخته خواهد شد و از مردم می خواهند که اگر کسی صحبتی دارد که می خواهد به نفع او بگوید ، بیاید و حرفهای خود را بزند.چون کسی به طرفداری او پیدا نشد ، در شامگاه عید فصح او را به دار آویختند.
این بخش از تلمود به چند دلیل هیچ ارتباطی با عیسی که در کتاب عهد جدید از او نام برده شده است ندارد:
1- عیسی مطابق کتاب عهد جدید توسط یهودیان به دار آویخته نشده است، بلکه توسط رومیان به صلیب کشیده شد.
2- انجیل می گوید که محاکمه و اعدام مسیح در یک روز بود، در حالیکه مطابق متن سانسور شده تلمود 40 روز پس ازمحاکمهعیسی به دار آویخته می شود
3- انجیل می گوید که عیسی در ظهر به صلیب کشیده شد.در حالیکه متن سانسور شده تلمود می گوید که در شامگاه عید فصح به دار آویخته شد.
4- انجیل می گوید که عیسی در دادگاه رومیان در جلوی پولینیوس پایلت محاکمه شد، نه در محکمه یهودیان که به آن سینیدرین می گویند.در یکی از انجیلها هم گفته شده است که مسیح یک روز پیش از عید فصح کشته شد.
5- عیسی که در تلمود از او نام برده شده است، در زمان شاه اسکندر جانائوس زندگی می کرد یعنی 150 سال پیش از عیسی مسیح که اناجیل از او نام برده اند.
نویسنده دیگری در عصر منسوب به دوره ولادت عیسی می زیسته که او را لوئیس سنگا می نامیده اند. سال زندگی او از 4 پیش از میلاد تا 65 پس از میلاد است. آثار زیادی در زمینه تراژدی ، هزلیات و پدیده های طبیعی دارد.114 نامه و مقاله هم در مورد کوتاهی زندگی و سرنوشت، بخشایندگی، و تقوی دارد. او در کتابی زیر نام آرامش زندگی می گوید: خشنودی در سایه عقل معاش و صرفه جویی حاصل می شود ، نه با اتش مال اندوزی. وی در یکی از کتابهایش که اکنون از بین رفته است ، درک عوام از خدایان را به تمسخر می گیرد. او نیز در کنتابهایش هیچ نامی از عیسی نبرده است.
در اینجا برای اینکه نشان دهیم باور به وجود نجات بخشی که نیمه خدایی بوده و از مادری باکره متولد شده است ، در آیین های دیگر پیش از مسیحیت هم وجود داشته است. یا رستاخیز پس از مرگ در افسانه های دیگر ملل پیش از مسیحیت هم وجود داشته است ، به چند اسطوره اشاره می کنیم.
افسانه هورس
معروف ترین افسانه ای که به افسانه عیسی شباهت دارد ، افسانه هورس مصریان است. هورس که تجسم خوبی ، عقل ، حقیقت و پاکی بود ، بزرگترین قهرمانی است که تاکنون در ذهن بشر شکل گرفته است. به او معجزه های غیر ممکنی را نسبت داده اند چون که انسان نبوده است. این جملات از قول اوست:
" من خدای شما هستم از سرزمین مصر. نباید جز من خدای دیگری را بشناسید. چون هیچ نجات دهنده ای در کنار من نیست."
در ابتدای جنبش مسیحیت ، دانشمندان حوزه الهیات در حدود 50 انجیل پیدا کردند که تنها 4 تای آنها باقی مانده است.در همه این 4 انجیل ، مسیح را به صورت یک عالم یهودی ، آموزگار ، درمانگر ، جادوگر و بیرون آورنده ارواح خبیثه به تصویر کشیده اند که از دختری باکره در فلسطین به دنیا می آید.
خدای هورس که خدای آفریننده آسمانها بود ، برای هزاران سال پرستیده می شد.معمولاً او را به شکل انسانی به تصویر می کشیدند که سری مانند سر عقاب دارد.او را پسر دو خدای معروف مصر اسیریس و ایسیس می دانستند.وقتی بزرگ می شود، انتقام قتل پدر خود را می گیرد و خدای نظم شهری و عدالت نام می گیرد.مصریها بر این باور بودند که همه فرعونها تجسم هورس هستند. سالها پیش از اینکه مسیح به دنیا بیاید ، داستان هورس همه جا پراکنده بود. به بعضی از ویژگیهای او که به ویژگیهای عیسی شباهت دارد ، توجه کنید:
- توسط یک مادر باکره به دنیا می آید
- پدرش اسیریس یکی از خدایان است
- پدر خوانده ای به اسم یسب داشته است
- نسب پدر خوانده او به خاندان سلطنتی می رسد
- توسط یک فرشته به مادرش بشارت داده می شود
- تولد او توسط ستاره کاروان کش در دب اکبر اعلام می شود همانند عیسی که تولد او را ستاره ای در شرق خبر می دهد
- روز تولد او در نقطه تحول زمستان چیزی در حدود بیست و یکم دسامبر است.تولد عیسی نیز به همین روزها یعنی 25 دسامبر نسبت داده شده است که که این روز را به تولد دیونیسوس نیز نسبت داده اند
- شاهد تولد هر دو یک چوپان است
- شاهدان بعدی تولد او سه تا از خدایان خورشیدی هستند . همانند عیسی که سه مرد اندیشمند شاهد تولد او هستند
- در زمانی کودکی ، هروت سعی می کند هورس را بکشد. هرود نیز سعی می کند عیسی را بکشد.
- خدا به مادر هورس می گوید خودت و فرزندت را پنهان کن. در مقابل فرشته ای به یوسف می گوید همسر و فرزندت را از مصر بردار و ببر
- در دوازده سالگی مراسمی خاص برای هورس برگزار می کنند . عیسی را نیز در 12سالگی به معبد می برند و مراسمی خاص برای او برگزار می کنند.
- هیچ اطلاعی از سنین 12 سالگی تا 30 سالگی هورس در دست نیست. همانطور که از زندگی عیسی در این سنین هیچ اطلاعی در دست نیست.
- او توسط آنوپ در رودخانه اریوانوس غسل تعمید داده می شود. عیسی را نیز یحیی در رودخانه جردن غسل تعمید می دهد. سر انجام سر آنوپ را همانند یحیی از تن جدا می کنند.
- حواریون هر دو تا 12 نفر بوده اند
- هورس پدر خود رادر گور زنده می کند. عیسی نیز لازروس را در گور زنده می کند.
- مراسم مرگ هورس در یکی از شهرهای مصر به اسم آنو برگزار می شودو مراسم به صلیب کشیده عیسی در تبیانی که همان بیت آنوست(خانه آنو)برگزار می شود.
- شخصی که عیسی او را از گور زنده کرد ، لازاروس نام داشت. نام دیگر اسیریس ، آسار بود . به زبان عبری آن را به صورت ال آسار ترجمه کردند. رومیها پسوند وس به آن اضافه کردند تا نشان دهند که این اسم یک اسم مذکر است. ال آساروس به مرور زمان با افتادن حرف اِ به لاساروس تبدیل شد و پس از مدتها حرف س به ز تبدیل شد.
- دو دزد همراه هر دو بودو هر دو به صلیب کشید ه شدند و هر دو بعد از سه روز به آسمان صعود کردندو رستاخیز هر دو توسط زنان به اطلاع همگان رسید. هوادران هورس نیز همانند هوادران عیسی بر این باور بودند که روزی او ظهور خواهد کرد و برای هزار سال فرمانروایی خواهد کرد. در مجسمه های که مصریان از هورس ساخته اند او را در آغوش ایسیریس به تصویر کشیده اند.لقبهایی که به هورس داده اند همانند لقبهای عیسی است. بره خدا، نجات دهنده، و ...
افسانه میترا
میترا یکی از خدایان اسطوره ای ایرانیان است.پس از افسانه هورس، افسانه میترا بیشترین شباهت را به اسطوره عیسی دارد. رومیها از قرن یکم پیش از میلاد تا 5 پس از میلاد میترائیسم را دین رسمی خود کرده بودند.
میترا از مادری باکره به نام آناهیتا در غار به دنیا می آید. تصاویری که از خدای اسطوره ای میترا در دست است ، او را در غار در حالیکه گاوی را می کشد و خدای خورشید و ماه و عقرب نیز حضور دارند ، به تصویر کشیده اند. در اینجا لازم به یاد آوری است که ماه و خورشید و گاو وعقرب همه صورتهای فلکی هستند.کسانی که به آیین میترا در می آیند باید برای پاک شدن هفت مرحله را پشت سر بگذارند . این مراسم در محتوی بی شباهت به غسل تعمید مسیحیان نیست. میترایست ها نیز در مراسمی شراب و نان می خورند که سمبول جسم و خون خداست.یکشنبه نیز برای آنها مقدس است و میترا نیز همانند مسیح پیش از اینکه برای همیشه به آسمان صعود کند ، شام آخر را همراه با یارانش صرف می کند.سپش به آسمانها می رود تا از آنجا افراد با ایمان را محافظت کند.
مسئله رستاخیز عیسی در افسانه های دیگری نظیر اسیریس مصریها ، بلدر آلمانیها، تموز بابلیان، آدنیس و هرکول یونانیان نیز آمده است.
در اینجا به صورت خلاصه به زندگی چند تن از خدایانی را که پس از مرگ رستاخیز آنها بپا می شود و به آسمان صعود می کنند ، یاد آوری می کنیم
آدنیس
مر الهه یونانی در تاریکی به دستور یکی از خدایان با پدرش همبستر می شود . وقتی پدر در روشنائی چراغ پیه سوز متوجه این حقیقت می شود ، درصدد کشتن دخترش بر می آید. خدایان مر را به درختی تبدیل می کنند. تیر پدر به تنه درخت می نشیند و خونی جاری می شود و از آن خون آدنیس به دنیا می آید.از این رو آدنیس را خدای سرسبزی می دانستند.آدنیس بسیار زیبا رو بود. به همین سبب ، آفرودیت عاشق او می شود. روزی آدنیس بر اثر حمله یک گراز از بین می رود. آفرودیت اززئوس خواهش می کند که او را به دنیا برگردانند و زئوس خواهش او را می پذیرد به شرط اینکه آدنیس زمستانها زیر زمین باشد و تابستانها پیش آفرودیت بیاید.
هرکول
هرکول مشهور ترین قهرمان یونانیان است که گاهی او را هراکلس نیز می نامند. این قهرمان افسانه ای که پسر ژوپیتر بود ، به خاطر دسیسه های نامادری به ذلت می افتد و از غیب گوی معبد دلف می خواهد که او را راهنمایی کند تا عزت پیشین را به دست آورد.بالاخره به او تکلیف می شود که 12 سال تکالیفی را که خدای المپوس به او امر کرده انجام دهد. هرکول پس از پشت سر گذاشتن مراحل بسیار سخت که از جمله آنها کشتن مار چند سر بود ، آزاد می شود و به شهر تبس می رود و با زنی به اسم دیانیرا ازدواج میکند و پدر چند فرزند می شود.حیوانی افسانه ای که سری شبیه انسان وتنه ای همانند اسب دارد ، روح زن هرکول را می گیرد و هرکول با زدن تیری سمی به آن حیوان افسانه ای زنش را آزا دمی کند. آن حیوان افسانه ای موقع مردن به زن هرکول می گوید ، مقداری از خون من بردار و هر وقت احساس کردی شوهرت به زن دیگری گرایش پیدا کرده است ، پیراهنش را در خون من بشوی . چون خون من معجون عشق است. روزی که زن هرکول احساس می کند شوهرش به زن دیگری گرایش دارد ، پیراهن هرکول را در خون آن حیوان افسانه ای می شوید . در حقیقت آن حیوان افسانه ای زن هرکول را گول می زند. همینکه هرکول پیراهن را می پوشد ، به خاطر سم آن خون کشته می شود. وقتی جسد او را می سوزانند ، روح او به آسمان پیش خدایان می رود.
افسانه عیسی با وجود لامکان خدا در تناقض است.اگر خدا با جسمش پیش خدا باشد ، یعنی اینکه خدا جا و مکان دارد که چیزی مادی می تواند در کنار او باشد و اگر به باور آنهایی که به روح اعتقاد دارند ، روح عیسی پیش خداست ، پس باز هم مرده است و با انسانهای عادی دیگر تفاوتی ندارد.
چرا مسلمانان و مسیحیان به آسمان رفتن آدنیس ، هرکول، هورس ، میترا ، تموز، بلدر و ... را افسانه می دانند ، اما داستان عیسی را
واقعی و متفاوت از دیگر افسانه ها می دانند؟
http://www.vexen.co.uk/religion/christianity_nojesus.html
http://www.bede.org.uk/jesusmyth.htm
http://www.bartleby.com/181/083.html
http://www.in2greece.com/english/historymyth/mythology/names/adonis.htm
http://www.inu.net/skeptic/exist.html
http://jesusandmo.net/
http://www.jesusneverexisted.com/
http://nobeliefs.com/exist.htm
http://paganwiccan.about.com/od/egyptianpanth/p/horus.htm
http://www.pantheon.org/articles/h/hercules.html
http://www.religioustolerance.org/chr_jcpa5.htm
http://www.bede.org.uk/jesusmyth.htm
http://www.bartleby.com/181/083.html
http://www.in2greece.com/english/historymyth/mythology/names/adonis.htm
http://www.inu.net/skeptic/exist.html
http://jesusandmo.net/
http://www.jesusneverexisted.com/
http://nobeliefs.com/exist.htm
http://paganwiccan.about.com/od/egyptianpanth/p/horus.htm
http://www.pantheon.org/articles/h/hercules.html
http://www.religioustolerance.org/chr_jcpa5.htm