Sunday, March 22, 2020
سالها پیش ز چین به وقت وسطا
طاعون سیاه شد به مردم اعطا
مرض سیاه یا طاعون خیاری
سر زد به هر کوی و هر تباری
طاعون سیاه در آن دوره هم
پیچید در جهان و گسترد غم
سایه افکند هر جا طاعون سیاه
بس زندگی نفله شد و هرز و تباه
کشیش های آن قرون تاریخ بشری
همانند همین آخوند های حشری
هر دم بر گرده مردم بودند سوار
با تحمیق بودن در فکر شکار
از علم روز نداشتند هرگز هیچ خبر
چو آخوند پرچانه بودند و بی ثمر
چون صدیقی که حجاب بد زنان
عامل زلزله دانست در کل جهان
کشیشان آن زمان گفتند گناه
بود ریشه این روزگاران سیاه
چو خواستند بگیرند ز مردم اعتراف
بماندند خود در این گرداب اکتشاف
چون که داشتند با مردم هی تماس
خود گرفتند از آن درد و آن آماس
ریق رحمت یکی یکی سر کشیدند
جزای بی خردی را در دم چشیدند
همانا مرگ آنان به مردم داد درس
کشیشان نباشند خود پاک و ارس
بساط مذهب یک باره برچیده شد
زوال دینداران به چشم دیده شد
بفهمیدند این راز را جمله خلق
که دینداران همه باشند تق و لق
دعا نرسید هرگز به فریاد کس
چاره فقط در علم است و بس
پدر پانلو در داستان طاعون بمرد
جای خود را به نااهل دیگر سپرد
شدند ز مرگ کشیشان مردم هوشیار
گرفتند ز دستانشان جمله هر اختیار
خوش باشد که روزی در ایران زمین
بر افتد بساط دین و آخوند این چنین
بفهمند مردم که هر دم آیت های الله
شیره مشته بر سرشان ای بارک الله
خدا گر در جهان داشت یک دم حضور
این همه مردم نمی رفتند هر دم به گور
کشت مثل طاعون هر روز این کرونا
دین دار و بی دین با هم و بی اعتنا
هیچ آخوندی نبرد هرگز دست دعا
تا کند درد خود درمان و بهر شفا
شاید بعد از این جریان در ایران ما
کرونا ضربه زند بی مهابا بر ایمان ما
گر سالها ز خردورزی ماندیم عقب
در بساط دین فتنه اندازیم و شغب
جمع شود سفره آخوند و ملا همه
پخش شود در کل جهان این زمزمه
طاعون سیاه شد به مردم اعطا
مرض سیاه یا طاعون خیاری
سر زد به هر کوی و هر تباری
طاعون سیاه در آن دوره هم
پیچید در جهان و گسترد غم
سایه افکند هر جا طاعون سیاه
بس زندگی نفله شد و هرز و تباه
کشیش های آن قرون تاریخ بشری
همانند همین آخوند های حشری
هر دم بر گرده مردم بودند سوار
با تحمیق بودن در فکر شکار
از علم روز نداشتند هرگز هیچ خبر
چو آخوند پرچانه بودند و بی ثمر
چون صدیقی که حجاب بد زنان
عامل زلزله دانست در کل جهان
کشیشان آن زمان گفتند گناه
بود ریشه این روزگاران سیاه
چو خواستند بگیرند ز مردم اعتراف
بماندند خود در این گرداب اکتشاف
چون که داشتند با مردم هی تماس
خود گرفتند از آن درد و آن آماس
ریق رحمت یکی یکی سر کشیدند
جزای بی خردی را در دم چشیدند
همانا مرگ آنان به مردم داد درس
کشیشان نباشند خود پاک و ارس
بساط مذهب یک باره برچیده شد
زوال دینداران به چشم دیده شد
بفهمیدند این راز را جمله خلق
که دینداران همه باشند تق و لق
دعا نرسید هرگز به فریاد کس
چاره فقط در علم است و بس
پدر پانلو در داستان طاعون بمرد
جای خود را به نااهل دیگر سپرد
شدند ز مرگ کشیشان مردم هوشیار
گرفتند ز دستانشان جمله هر اختیار
خوش باشد که روزی در ایران زمین
بر افتد بساط دین و آخوند این چنین
بفهمند مردم که هر دم آیت های الله
شیره مشته بر سرشان ای بارک الله
خدا گر در جهان داشت یک دم حضور
این همه مردم نمی رفتند هر دم به گور
کشت مثل طاعون هر روز این کرونا
دین دار و بی دین با هم و بی اعتنا
هیچ آخوندی نبرد هرگز دست دعا
تا کند درد خود درمان و بهر شفا
شاید بعد از این جریان در ایران ما
کرونا ضربه زند بی مهابا بر ایمان ما
گر سالها ز خردورزی ماندیم عقب
در بساط دین فتنه اندازیم و شغب
جمع شود سفره آخوند و ملا همه
پخش شود در کل جهان این زمزمه