Tuesday, May 20, 2008
بعد از مدتها دوری از کار نویسندگی اشک یک دختر پژوهشگر مرا برآن داشت که دوباره دست به قلم ببرم . امروز دختری به دارالترجمه ما آمد تا مدارک دانشگاهی خود را به زبان روسی برای دانشگاهی در بلاروس ترجمه کند.وقتی نمراتش را دیدم به او گفتم که چرا برای ادامه تحصیل روسیه را انتخاب کرده است.او در پاسخ گفت چون دانشگاههای روسیه ارزانتر هستند. من از غربت می ترسم، از دوری از خانواده می ترسم . چون روسیه به ایران نزدیک است احساس امنیت بیشتری می کنم.او در ادامه صحبتهایش گفت که از کودکی عاشق معماری بوده است. پس از تمام کردن دوره کارشناسی، طرحی بی نظیر به نام بررسی تطبیقی ساختار کالبدی و هنر معماری ارائه می دهد که این طرح برای اولین بار در دنیا مطرح شده است. او می گفت بیش از سه هزار کتاب در مورد معماری کشورهای مختلف دنیا خوانده است تا به هدف خودش برسد. اما در ایران 5 سال او را زجر دادند و در آخر هم نتوانسته تاییدیه پروژه اش را بگیرد. از این رو با دانشگاه روسیه تماس می گیرد وطرحی را که 5 سال در کشور خودش برای آن دوندگی کرده بود و به جایی نرسیده بود، در عرض دو هفته مورد پذیرش دو تا از دانشگاههای روسیه قرار می گیرد. این دختر جوان می گفت پژوهشگاه فرهنگ و هنر بابت طرحی که من ارائه دادم سالی 100 میلیون می گرفت ولی از این 100 میلیون 50 هزار تومان آن را هم خرج نمی کرد و حقوق من که صاحب طرح بودم 200 هزار تومان بیشتر نبود. حتی یک کامپیوتر خوب هم دراختیارش نگذاشته بودند. ناگهان زد زیر گریه و گفت نمی دانید چقدر مرا زجر دادند.یک جا می گفتند چون دکتری نداری نمی توانی تأییدیه پروژه ات را بگیری در جای دیگر می گفتند باید پژوهشگاه فرهنگ و هنر تو را تأیید کند. این در حالی بود که رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر مردی کثیف بود و به من نظر داشت و به خاطر همین مسئله از او به حراست شکایت کرده بودم.وی در جای دیگر در میان صحبتهایش گفت که سازمان نوسازی مدارس به او پیشنهاد ماهی دو میلیون حقوق داده است اما زیر آب او را زده اند.
شخص نام برده از این شکایت داشت که مردها نمی توانند ببیند که یک زن معمار پیشرفت می کند. این در حالی است که زنان ایرانی که در کشور های دیگر به کار معماری پرداخته اند معماران قابلی شده اند.او می گفت وقتی در ایران دنبال کار می گردی پیش از کار به تو پیشنهادهای دیگر می دهند. بعضی از جاههایی که رجوع کرده بود به صورت علنی به او گفته بودند که برای پیشبرد پروژه ات باید با بعضی از سازمانها کنار بیایی.
در جواب درد دل هایی که کرد من چیزی نتوانستم به او بگویم . فقط گفتم از این همه زجر که کشیدی نگران نباش. چون تو اگر هم تأییدیه خود را می گرفتی تا حدی می توانستی در ایران رشد کنی. ولی اگر از ایران بروی شاید روزی همانند باکمینسترفلورین که به خاطر معماری بی نظیرش نامش را بر ملکول کشف شده کربن گذاشتند، نام تو هم همانند این معمار پر آوازه شود. اما وقتی به این مرحله رسیدی ایران را فراموش نکن