Sunday, October 08, 2006
در سیرت النبی آمده است که زنی با نامه ای که در موهایش پنهان کرده بود، از طرف یهودیان به سمت قریش می رود. منافقی جریان را به آگاهی اردوی اسلام می رساند. مسلمین وقتی وسایل او را جستجو می کنند ، نامه را نمی یابند. علی آن زن را تهدید می کند که اگر نامه را نشان ندهی تو را بازدید بدنی می کنیم. زن که از این عمل شرم آور به هراس می افتد نامه را نشان می دهد.از اینکه در روایات گفته اند 48 پسر از او باقی مانده میل او به زن و کنیز و حجب و حیای او کاملاً هویداست!
زمانی محمد از ماریه قبطی دارای فرزندی می شود . از آنجا که محمد به ابتر بودن یعنی عقیم بودن در بین مردم شناخته شده بوده است، مردم با دیده تردید به این کودک نگاه می کنند و می گویند این فرزند از آن محمد نیست و از پشت برده ای است که در خدمت ماریه است. محمد به علی می گوید برو و در مورد این ماجرا تحقیق کن.وقتی علی به خانه ماریه می رود ، آن برده بر بالای درخت خرما بوده است چون عربها دشداشه بلند می پوشند که در زیر آن شورت هم نمی پوشند ، علی به آلت تناسلی آن برده نگاه میکند و می بیند که آن برده خواجه است و بیهوده به ماریه تهمت زده اند!(علی در اینجا شرم نمی کند که به آلت تناسلی مرد برده نگاه کند)
زمانی هم عایشه را بد نام کردند و گفتند با برده ای که به او خط و سواد می آموزد سر و سری دارد(رجوع کنید به عایشه بعد از مرگ پیامبر) دوباره علی مأمور بررسی می شود و دوباره در می یابد که آن برده هم خواجه بوده است) به نازم به این خدا که تمام فاسقان زنان محمد را خواجه آفریده بود.
از طرفی شنیده ایم که مسلمین لباس کشته شدگان جنگی را به عنوان غنیمت در می آوردند. بنابراین دیدن جسد عریان برای آنها یک چیز بسیار عادی بوده است.
اما در جریان جنگ معاویه مسلمانها می گویند عمرو عاص شلوار خود را درآورد و علی رویش را برگردادند و از کشتن او صرف نظر کرد.
اولاً که عربها هیچ وقت شلوار نمی پوشیدند و دشداشه بلند داشتند که در زیر آن شورت هم نمی پوشیدند. در آوردن دشداشه هم در حالی که زره سنگین و کلاه خود بزرگی پوشیده بودند آنقدر ساده نیست که به یک چشم به هم زدن آن هم در میدان جنگ کسی بتواند به سرعت آن را انجام دهد.
حالا یک مسلمان بگوید علی که بارها آلت خود را به زنان وکنیزان زیادی نشان داده بود که بعضی از آن زنان از دخترش نیز کوچک تر بودند، علی که زن یهودی را تهدید به بازرسی بدنی می کند ، علی که آلت دو برده را دید می زند که نکند استغفرالله زنان محمد دست از پا خطا کرده باشند ، چگونه در صحنه جنگ که مصلحت دنیای اسلام مطرح است و شهرت علی به عنوان قوی ترین شمشیر زن محمد مطرح است ، از دیدن عورت عمرو عاص ابا می کند و روی خود را بر می گرداند.
علت این داستان سرایی هر چه باشد نشان از حماقت مسلمانان دارد که وقتی بافندگی می کنند ، در بافندگی خود اندیشه نمی کنند ، ویرایش نمی کنند ، و مخاطبین خود را نیز احمق حساب می کنند.