Saturday, September 20, 2008
نقد و انتقاد ما ایرانیهااکثر ما ایرانیها شیوه ی انتقاد کردن را بلد نیسیتیم. حتی شیوه ی تحقیق کردن را هم بلد نیستیم. وقتی یکی را دوست داریم از او بتی می سازیم. انتقاد از این بت یعنی تا خرخره زیر آوار فحش و تهمت رفتن از طرف منتقدین. یعنی پیدا کردن زندگینامه ای که اصلاً معلوم نیست از کجا پیدا شده است که فقط جناب آقا یا خانم منتقد از آن خبر دارد. آقا یا خانمی که مورد نقد قرار گرفته است به محض اینکه فقط یک کلمه گفته های او با دانستنیهای پیشین ما در تضاد باشد ، اگر آقا باشد متجاوز جنسی می شود، حرامزاده می شود، از کیسه ی آخوندها تأمین می شود، و .... اگر خانم باشد به همین نسبت فاحشه، هرزه، و وووو
وقتی هم تحقیق می کنیم از قبل به دنبال این هستیم که چیزی برای تأیید دانسته های قبلی خود پیدا کنیم. هرگز در پی این نکته نیستیم که شاید اشتباه می کنیم. نظرات مخالف را هم بشنویم شاید دیدگاهمان عوض شود.
من در اینجا از هیچ شخص خاصی انتقاد نمی کنم . می دانم که اگر چنین کنم فردا آماج تهمتهای هم میهنان محترم واقع خواهم شد و از کیسه ی جادویی خود یک زندگینامه ی کذایی برای من هم پیدا می کنند . مخصوصاً چون در ایران زندگی می کنم و مرتباً چه اسلام و چه رژیم را به سخره گرفته ام ولی هنوز پایم به زندانهای رژیم باز نشده است، لابد می گویند من هم با رژیم سر و سری دارم. ( هر چند که بچه بسیجیهای ایران هم مرا از عوامل صهیونیست خوانده اند)
ولی شیوه ی انتقاد زشت این ایرانیها که شاید کمتر بوی واقعیت داشته است، مرا بر آن داشته است که این مقاله را بنویسم.
اگر نویسنده ای یا مجری برنامه های تلویزیونی هزارن نکته ی خوب به مخاطبین خود عرضه کند و تنها و تنها یک نکته بر ضد مصدق بگوید که انتقاد از مصدق هم ربطی به دیگر روشنگریهای او نداشته باشد، طرفداران مصدق رگ غیرتشان بر می خورد که چرا چنین گفته است. بر عکس آن هم همین است. یعنی اگر کسی از مصدق هم انتقاد کند ولی بگوید شاه ایران فلان ضعف را داشت، دیگر باید همه ی فضایل او را به دور ریخت . از لابلای این همه صفحات اینترنت فقط یک صفحه پیدا می شود که بر علیه آن شخص نوشته شده و نوشتارها به فجیح ترین شکل ممکن است.
این شیوه های نقد چندش آور را رها کنیم. همه ی انسانها یک موجود پیچیده هستند که رفتارها و افکارهای زیادی دارند. وقتی یک رفتار یا فکر ناپسند می بینیم بر روی انسان مورد نظر خط بطلان نکشیم. به یک جسم کروی از همه طرف نگاه کنیم. چشممان را فقط به آن سویی که دید خودمان هست نیندازیم. وقتی تحقیق می کنیم از همه ی زوایا تحقیق کنیم. فقط دنبال این نباشیم که یافته های قبلی خود را تأیید کنیم. به سؤ ظن ها و دشمنی های افراد توجه کنیم. ببنیم مطلب مورد نظر را چه گروهی نوشته است و تک بعدی نباشیم.
من فقط در طول زندگی با یک انسان برخود کرده ام که علی رغم عشق خود به یک نویسنده ی بزرگوار، از من خواست که از یکی از مقاله های آن نویسنده انتقاد کنم. وقتی انتقاد خود را نوشتم آن را به آقای نادر صدیقی دادند و از تلویزیون شبکه پارس آن مقاله را خواندند. این در حالی بود که دوستم به آن نویسنده عشق می ورزید و از دوستان صمیمی او بود. اما می گفت از دوست هم باید انتقاد کرد. انتقاد باید سازنده باشد نه کوبنده هنوز هم آن نویسنده ی محترم برای دوستم محترم و عزیز است و انتقاد از او باعث از بین رفتن علاقه به ایشان نشده است. چون هر کس با اندیشه ی ما مخالف باشد نباید برای همیشه کنار گذاشته شود.همان انسان محترم برایم گفت که نباید یک بعدی فکر کنیم رابرت گرین اینگرسال که این همه به او علاقه مندیم در یک کلاهبرداری بزرگ شرکت داشته است. اما این دلیل نمی شود که همه ی نیکیهای او را فراموش کنیم و فقط همین یک نقطه ضعف را بگیریم .
جالب اینجاست که این انتقاد های تک بعدی که با فحشها و تهمتهای فراوانی همراه است، از جانب کسانی است که برای دموکراسی در ایران تلاش می کنند. کسی که تاب شنیدن کوچک ترین عقیده مخالف خود را ندارد چگونه می تواند برای ایرانیان دموکراسی به ارمغان بیاورد؟
چرا ما به جای فحش دادن و تهمت زدن با دلیل و سند به مبارزه با شخص مورد نظر و دفاع از دانستنیهای خود نمی رویم. فحش و افترا فقط کار کسانی است که قدرت پاسخ گویی ندارند. قدرت استدلال و منطق پایینی دارند و چون توان مقابله ندارند فقط یک راه برای خود باز می بینند و آن هم هتک حرمت طرف است. اگر به اندازه ی دور کره ی زمین هم اینجور انتقاد ها و اینجور تحقیق ها داشته باشیم، سنگ از روی سنگ تکان نمی خورد. فقط احمقهایی که چشمشان به دهان دیگران است اینجور انتقاد ها را باور می کنند.