Tuesday, October 10, 2006
مقدمه ای براین ترجمهترجمه این نوشتار به معنی تأیید آن نیست.نویسنده مقاله خواهان نابودی هیچ مذهبی نیست. به نگر ایشان باید در دین اصلاحات بوجود آورد که از نگر من دین اسلام اصلاح پذیر نیست.ترجمه قرآن به زبانی که با دنیای دموکرات و سکولار امروزی سازگار باشد هرگز میسر نیست. کجای اسلام را می توان اصلاح کرد. خانمی می گفت اینها تفسیر بد از اسلام می کنند . خدا در قرآن گفته است دست دزد را قطع کن معنی آن این است که اسبابی برای او مهیا کن که دستش از دزدی قطع شود. یعنی آن اسباب موجب شود که او دزدی نکند. در صورتی که چنین تفسیری گول زدن خود و دیگران می باشد. گواه تاریخی وجود دارد که دست دزدان را در زمان محمد و حتی پیش از اسلام قطع می کردند و سپس در روغن داغ فرو می کردند تا از خونریزی نمیرد.اگر گفته های زرتشت و مسیح و بودا این ظرفیت را داشته است که به زندگی خصوصی انسانها برگشته ، در آغاز هم برای ذره ذره زندگی انسانها تصمیم نگرفته است. پیشینه تاریخی هیچ کدام از آنها هم به تاریکی سرگذشت محمد نبوده است.
چرا باید دینی که زائیده ذهن مغها ، دیوانه ها ، حرامزاده ها ، راهزنها بوده اصلاح شود . چرا خرد جمعی جای دین را نگیرد. چه مرضی است که پیرزنی را به اسم عروس بزک کنیم تا خشنود باشیم که دیندار هستیم. چه مزیتی در دینداری است؟
اگر آیه هایی که حکم به کشتار اهل کتاب و مشرک و منافق می دهد ، اینگونه تفسیر کنیم که خدا بسیار مهربانتر از این حرفهاست این کشتار به معنی این است که با اسلام آوردن یک یهودی ، شخصیت یهودی او از بین می رود ، آیا شیره سر خود و دیگران نمالیده ایم؟ چه اصراری است که به جای خرد جمعی سخنان یک دیوانه و راهزن و زنباره و پدوفیل که بیماری آکرومگالی داشته و مرتب غش می کرده را تغییر بدهیم ، اصلاح کنیم و با تفسیری نوین آن را به رنگ امروزی درآوریم. در این صورت آن گفته ها، گفته های الله و محمد نخواهد بود. گفته های الله و محمد همان است که می گوید خدا ماه و ستاره ها را برای تعیین ایام حج آفرید . یا گفتار محمد یا الله همان است که مریم را خواهر هارون حساب می کند . یا ارث زن را نصف مرد می داند و هزاران اشتباه گرامری و تاریخی دیگر. با تفسیری دیگر قعر جهنم و خوراک چرک جهنمیان به رحمت الهی تبدیل نمی شود.
نویسنده این مقاله چالش اصلاح اسلام را به عهده تبعیدیان گذاشته است. در حالیکه ایرانیان درون وطن در روشنگری کم از تبعیدیان ندارند. دوست من که استاد دانشگاه است آنقدر بر دانشجویانش اثر گذاشته است که شخصی از من پرسید آیا این حقیقت دارد که 25 درصد از دانشجویان فلان دانشگاه از اسلام برگشته اند؟ یعنی شهرت خردگرایی دانشجویان ایرانی به شهرهای دیگر هم رسیده بود.
برای اینکه خوشبختی به جامعه ایران برگردد باید با مردم راست و پوست کنده صحبت کرد. اینکه آنها تاریخ را بخوانند یا قرآن را به فارسی بخوانند هیچ تأثیری ندارد. چون می خوانند و می گذرند.من به تجربه شاهد بوده ام که چگونه خواندن فارسی هم بر آنها اثری نگذاشته است. باید لقمه را بجوی و در دهان آنها بگذاری. برای مثال وقتی از جنگ دمه الجندل برایشان می خوانی هرگز شکی به خودشان راه نمی دهند که محمد راهزن بوده است. باید به آنها بگویی ای بابا مردی که 15 روز راه می پیماید تا به دمه الجندل برسد چرا چوپان را می کشد. چرا مردم با شنیدن آمدن محمد از ترس خانه هایشان را رها می کنند. چرا هیچ تاجری نیامد به کمک محمد که در تارو مار کردن رهزنها یاریشان کند. چرا شهر خالی شد. چرا لوازم منزل مردمی که خانه هایشان خالی بود به عنوان غنیمت برداشته شد. و هزاران چرای دیگر.اگر غیر از این باشد آنها با خواندن تاریخ هم عوض نمی شوند. شما هنوز نمی دانید مسلمانان سرشتشان با مسیحیان و دینداران دیگر بسیار تفاوت دارد.آنها نیاز به یک الگو دارند که فکر می کنند محمد و علی همان الگوهای ذهنی انها هستند. در صورتی که نمی دانند علی و محمد با آنچه آنها می پندارند تفاوت کهکشانی دارند. من در اندیشه ام چیزی بجز نابودی اسلام نمی گنجد
پارمیس
من از تاریکی ایمان به روشنایی کفر آمدم
اسلام به گونه بی سابقه ای در سرتاسر دنیا مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است.این کار بسیار خوبی است
و درحقیقت می توان گفت که به این کار نیاز هست. اروپائیان می خواهند بدانند که ریشه این همه نفرت مسلمانان نسبت به خودشان در کجاست.بعد از 11 سپتامبر قرآن فروش بسیار زیادی داشت. خوانندگان غربی می خواستند بدانند محتوی قرآن چیست که انگیزه تعصباتی چنین مرگبار می شود.
مسلمانان بهتر می توانند از تحقیقات انتقادی که از قرآن می شود بهره ببرند.اما بسیاری از مسلمانان هنگامی که از اسلام انتقاد می شود، خواه انتقاد کننده مسلمان باشد خواه غیر مسلمان، واکنش خشونت باری از خود نشان می دهند.مدافعان اسلام می گویند که اسلام بردبار ترین و صلحجو ترین دین می باشد.شاید تنها آیه ای که آنها در ارتباط با بردباری و تحمل عقاید دیگران می توانند به آن اشاره کنند ، آیه 256 سوره بقره باشد که می گوید در دین زور و اجباری نیست.برخی دست به توجیه می زنند و می گویند همه دینها دارای نقص هستند . بهتر است که از هیچکدام خرده نگیریم. بعضی با خشم از سفسطه ها و اشتباهات دینهای هندو و مسیحیت و دیگر دینها انتقاد می کنند و منتقدان دینی را با لحنی پر از خشم متهم می کنند که چرا به دینهای دیگر کاری ندارند و فقط به اسلام پرداخته اند.
این باور برای من پذیرفتنی نیست. به نگر من تمام بیماریها بد هستند. بعضی بسیار حادتر و کشنده تر هستند.همچنین همه دینها بد هستند ، اما اسلام در ارتباط با تأثیرات منفی بیشتری که در زندگی فرد به صورت خاص و در زندگی اجتماعی بصورت عام دارد،از دینهای دیگر خطرناک تر است.
ملاحضه کنید که اکثر دینها به جز اسلام دیگر کارایی چندانی ندارند. دینهایی مثل هندو و بودایی و مسیحیت اگر چه در سطح زندگی شخصی هنوز کارایی دارند ، اما به عنوان یک نیروی اجتماعی و سیاسی در حال کما بسر می برند.
بسیاری از کشورهایی که از نگر تاریخی هندو یا بودائی یا مسیحی بوده اند ،اکنون حکومتهای سکولار و دموکراتی دارند.می توان گفت که همه دینها به جز دین اسلام شبیه بیماریهایی بوده اند که دوره آنها به سر آمده است و چیزی به جز نشانی از زخم کهنه آنها باقی نمانده است .
تب اسلام
اسلام شبیه یک زخم کهنه نیست. اسلام شبیه به تبی شدید است که در حادترین مرحله خود قرار دارد.اسلام در سرتاسردنیا انگار که در مرحله جوانی به سر می برد و بر تمام شئون زندگی سیاسی و اجتماعی و مذهبی مردم احاطه دارد.در تمام کشورهای مسلمان نشین دنیا بنیادگراها اگر در حال حاضر قدرت در دستشان نیست ، در تلاش هستند که قدرت را در دست بگیرند.
هیچ کدام از کشورهای مسلمان نشین حکومت سکولار ندارند و تقریباً دوتا از آنها شدیداً قوانین شریعت متعلق به 1400 سال پیش را اجرا می کنند و بقیه آنها کم و بیش زیر تأثیر قوانین شریعت هستند.در نتیجه تجدید حیات اسلام، جامعه مسلمین در سر تاسر دنیا عقب افتاده هستند.
از میان دینهای بزرگی که در سرتاسر دنیا وجود دارد اسلام تنها دینی است که ادعاهایی اینچنینی دارد:
Ø اسلام تنها دینی است که کاملاً از طرف خدا آمده است
Ø هر کلامی که در قرآن است کلام خداست
Ø قرآن حاوی تمامی دانشهاست ، حتی دانشهایی که بشر همواره نیازمند آنهاست.
Ø قرآن مقتدرانه پاسخگوی تمامی مشکلات بشری است.
مسلمانهای افراطی پا را از این هم فراتر گذاشته و می گویند از زمانی که خدا قرآن را به بشر داد ، بقیه دینها باطل شده اند.دنباله چنین گفتاری این است که هر انسانی بالاخره باید اسلام را بپذیرد.بر اساس چنین بینشی مسلمانان، کل دنیا را به دو بخش تقسیم کرده اند . دارلحرب(سرزمین جنگ) و دارالاسلام (سرزمین اسلام) دارالحرب همان سرزمین کافران است.
از نقطه نظر مسلمانان افراطی آنها متعهد هستند که در این سر زمینها نفوذ کنند و آنها را به دین اسلام در آورند و در آنجا زاد و ولد کنند تا اینکه شمار آنها در آن سرزمینها زیاد شود و بتوانند با ساکنین اصلی آن سرزمینها بجنگنند و اسلام را به آنها تحمیل کنند.
اسلام از نظر تمامی چیزهایی که شرح آن گفته شد تفاوت چندانی با دیگر دینها ندارد . همه آنها در آغاز ظهور تاریخی خویش ادعا می کنند که تنها حقیقت برتر هستند. اما مشکلی که در ارتباط با اسلام وجود دارد این است که پیروی بی چون و چرا ، انحصار طلبی و تعصبات خشونت باری که اسلام به آن دامن می زند در حال حاضر است.
تعصبات مذهبی و افت اجتماعی
تاریخ آشکارا نشان می دهد که هر زمان دین یا مذهب قدرت مقاومت ناپذیر به دست می آورد ، اشخاص و وفرهنگها دچار رنج و تعب می شوند.
از قرن چهارم تا سیزدهم اروپا زیر سلطه محض مسیحیت بود. ابتدا امپراطوری مقدس روم و پس از آن شاهان ستیزه جوی فئودال اروپا را زیر سلطه خود برده بودند. هر دوی آنها ادعا داشتند که نماینده خدا در زمین هستند.به خاطر آنان کلیسا به جایگاه بالایی رسید.جای تعجب نیست که به موجب آنچه یاد کردیم اروپا دچار افت و عقب افتادگی و دگماتیسم و اعمال غیر انسانی شد.زیرا فکر می کردند که انجیل در خود پاسخ تمامی مشکلات را دارد.مستبدین دینی بر این باور بودند که اندیشه آزاد ، تحقیقات علمی و اختراعات تکنیکی و نو آوریهای علمی نه تنها الزامی نیستند بلکه خطرناک هم هستند.شرایط اروپا نا امید کننده بود تا اینکه در قرن سیزدهم قدرت مذهب روی به ضعف گذاشت.
تمامیت خواهی مذهبی در برخی از کشورهای اسلامی به همین صورت در حال نوسان است.نتایج مشابهی هم دارند.مطمئناً در ایران ،جای که من زندگی می کنم شرایط اجتماعی بهتر از قرون تاریک اروپا نیست. خالی بندها ادعا می کنند که تعصبات مذهبی باعث می شود که انسان پاک و با شرف بماند ، درحالیکه جوامع مسلمانان جزو فاسد ترین جوامع هستند.
اگر گفتار من برای برخی از خوانندگان ناگوار است ، به این پرسشهای من پاسخ دهند : در سرتاسر دنیا کدام دین یا مذهب یا مذاهبی برای شکل لباس زنان و مردان تصمیم می گیرد،جرایمی چون دزدی را با قطع دست و پا تنبیه می کند ، زنان زناکار را سنگسار می کند و حکم به کشتن مرتدها می دهد و پیروان دیگر ادیان را مجبور به تسلیم در برابر خود یا مرگ می کند و خود را ملزم می داند که حکومتهای سکولار را ساقط کند به این امید که دولتهای مذهبی بر پا کند ؟
در غرب اگر بخواهم در مورد عیسی بنویسم که او پسر یک سرباز رومی بود یا اینکه حتی بنویسم که او پسر یک زن هرزه بود ، می توانم این کار را بدون هیچگونه ترسی بکنم. آیا در ایران هم می توانم این کار را بکنم؟
من در مورد مذاهب بسیاری به صورت کامل مطالعه کردم تا بفهمم که آموزه های دینی کدام یک از آنها نسبت به پیروان کیشهای دیگر اینقدرتخم نفرت می کارد و درصدد تسلیم سازی آنهاست.تا آنجا که من می دانم هیچ دینی به اندازه اسلام پیروانش را از دعا کردن در مراسم تشیع جنازه غیر مسلمانان بر حذر نداشته است.بگذارید از خود قرآن گواه بیاوریم. قرآن در سوره توبه آیه 54 می گوید برای آنهایی که مردند دعا نخوانید و بر گور آنها نایستید زیرا که آنا خدا و رسولش را رد کردند و در گمراهی و انحراف مردند.
این حقیقت که ما امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که خدا و مذهب از زندگی عمومی مردم رخت بر بسته اند ، زیانهای اسلام را بزرگ نما می کند.فقط در جوامع اسلامی است که هنوز اسلام نه تنها در بین بی سوادها بلکه حتی در بین روشنفکران هم قد برافراشته است.
من نه یک بی خدا هستم و نه یک ضد مذهب.من یک ندانم گرا هستم و باور من به ماوراء طبیعه همانند مذاهب عرفی نیست. من همانند مسلمانان بر این باور نیستم که هر کس قرآن را کلام خدا نداند یک بی خداست. پرسش در مورد مدرک یا حقیقت چیزی که آن را کلام خدا می دانند ، پرسش در مورد هستی خدا نیست.حتی اگر چنین باشد ، عقلم به من می گوید به هیچ خدایی که کردار خوب را پاداش می دهد و کردار بد را مجازات می کند باور نداشته باشم. من خواهان این نیستم که هیچ دینی منسوخ یا نابود شود. من فقط خواهان اصلاح هستم .
تا آنجا ک من می دانم هیچ دین بزرگی تا کنون نابود نشده است.اما اغلب آنها در نتیجه بررسیهای انتقادی اصلاح شده اند.دست آنها دیگر رو شده است. افسانه های آنها آشکار شده است و ادعای آنها مبنی بر اینکه تنها حقیقت برتر هستند دیگر هیچ خریداری ندارد.این اصلاحات با آموزش مداوم پیروان آن مذاهب میسر شده است . آموزش آنها از طریق ترجمه جدید و بهتر از متون مقدس که در اختیار عموم مردم بوده است صورت گرفته است. با تحقیق مداوم و بررسیهای تاریخی و تجزیه و تحلیل و انتقاد است که می توان به اصلاحات دینی دست یافت.در اغلب نقاط دنیا این پروسه باعث ظهور سکولاریسم شده است که به موجب آن مؤمنین به یک مذهب ، دین را به خاطر پناهگاه عاطفیش می پذیرند ، اما اجازه نمی دهند که قدرت بگیرد و الهام دهنده نفرت و انحصار طلبی دینی شود.
سده ها به درازا کشید تا دینهایی همانند هندو و مسیحیت قدرت خود را از دست دادند. اسلام نیز باید همین مراحل را طی کند.اگر مسلمانان چهان سوم خواهان پیشرفت و ترقی هستند به این شیوه اصلاحی بسیار نیازمند هستند.
حتی اگر شدنی باشد ،نیازی نداریم که اسلام را نابود کنیم . آنچه که نیاز داریم این است که مسلمانان را در مورد اسلام واقعی آموزش بدهیم.همانطور که پیروان دینهای دیگر در سده های گذشته آموزش دیدند ، باید پیروان اسلام نیز نسبت به محددودیت عقلانی و ریشه های تاریخی اسلام آگاهی یابند.
شوربختانه چنین اصلاحاتی در جامعه مسلمین به چند دلیل دور از تصور است.یکی از دلیلها این است که سیزده قرن قرآن به زبانی که مسلمانان غیر عرب صحبت می کنند ، ترجمه نشده است. مسلمانان آن را می خوانند اما نمی دانند چه می گوید.در مقایسه با آن به تجربه تاریخی مسیحیت نگاه کنید که حتی به زبانهای بومی ترجمه شده است.بسیاری از روشنفکران اسلامی می توانند قرآن را به عربی بخوانند ، اما آنها همانند روشنفکران هندویی و مسیحی نیستند که با خواندن متون دینی شک و دو دلی به آنها راه یابد و. به تحقیق بپردازند. جزم اندیشی چون پرده ای جلوی دیگان آنها را گرفته است.فقط در اسلام است که روشنفکرانش از مردم عادی دارای تعصب بیشتری هستند و هنوز فعالانه برای مردم موعظه می کنند.به همین دلیل است که بنیادگراهای اسلامی در به انحراف کشاندن تأثیر علم که مسیحیت و هندویسم را از قدرت انداخت ، موفق می شوند.امروزه روشنفکران مسلمان تفسیری دو پهلو از قرآن ارائه می دهند که به تعصب و خشک مغزی حیات دوباره می دهد و شدت این جریان از نظریه علمی آفرینش که مسیحیان معاصر مطرح کرده اند بیشتر است.
در مجموع تبعیدانی که می خواهند در اسلام اصلاحاتی بوجود آورند ، با کار پر خطر و پر چالشی مواجه هستند.اما این چالشی است که سکولارها در صورتی که خواهان پیشرفت و خوشبختی جهان مسلمین هستند ، با آن روبرو هستند.اگر می خواهیم به سکولاریسم واقعی برسیم باید به مردم عادی یاد بدهیم که آنچه در قرآن و حدیث است لزوماً کلام خدا نیست. باید به آنها کمک کنیم که بیشتر یاد بگیرند.تنها با اصلاح در اندیشه ها و باور ها که در سایه تحقیق و بررسی میسر می شود ، می توان تاریکی را از کشورهای مسلمان نظیر ایران به عقب راند.
نوشته ی اس.کی. ام