Sunday, November 26, 2006
جن و محمدباور به جن و پری پیش از گسترده شدن اسلام در سرزمین عربستان وجود داشته است.اما از آنجا که محمد هم از میان همین مردم خرافاتی بلند شده بود، هر چه خرافات در ذهنش بود به دین اسلام هم انتقال داد.
در ظاهر کلمه جن یعنی انسان پوشیده، جنت (بهشت) یعنی درختان پوشیده؛ مجنون یعنی عقل پوشیده.
بنابراین چیزی مثل جن که از حواس انسان پوشیده است چگونه ممکن است برای بعضی افرادحالت مرعی پیدا کند.اگر کسی باور داشته باشد که جن را دیده است، نمی تواند به وجود خدایی که نمی توان او را دید باور داشته باشد.چون خدا و جن از یک مقوله هستند. هر دو با حواس پنجگانه انسان قابل درک نیستند.
همیشه کسانی که باور دارند جن را دیده اند ، در زمانی که وحشت همه وجودشان را گرفته بوده است موجود خیالی را به نام جن تصور کرده اند..
یکی از برادرهایم تا ساعت 11 شب در منزل دایی مانده بود. وقتی می خواست به خانه برگردد ، به او گفته بودند بگذار بیاییم تا در خانه ترا برسانیم. اما او قبول نکرده بود.مسیر خانه دایی تا خانه ما به شکل L بود . در خط مستقیم از خانه دایی تا پیچ کوچه هیچ مشکلی برای برادرم پیش نیامده بود. اما همینکه می خواهد به سمت دیگر بپیچد، ترس از ناشناخته ها ، وحشت از تاریکی و عدم آگاهی از آنچه در پشت پیچ است، باعث می شود که دچار توهم شود و انسانی پشم آلو را که اناری به انداره یک توپ بسکت در دست دارد ، ببیند. همه آنهایی که برایم از دیدن جن تعریف کرده اند ،او را در زمانی دیده اند که می خواستند از خم پیچ یک کوچه تاریک بگذرند؛ یا در یک باغ تاریک که پر از درختان انبوه بوده است و پشت درختان چیزی پیدا نبوده است . آنها آنقدر این موجود ناشناخته را طبیعی می پندارند که هر چه به آنها بگویی دچار توهم شده ای باور نمی کنند. اما چرا هیچ وقت کسی نمی گوید خدا را دیده است؟ مگر خدا مثل جن نا دیدنی نیست؟ علت آن این است که جن را همه در شب می بینند که تاریکی همه جا را فرا گرفته است و دیدن جن فقط تحت تأثیر وحشت بوجود آمده است.همیشه گفته اند جن موجودی پشم آلوست با پاهای سم مانند. اما برای دیدن خدا نمی توان چنین موجودی را تصور کرد. چون خدا را با ترس و وحشت ترسیم نکرده اند. خدا را در تخیل خود موجودی مهربان ترسیم کرده اند . بنابراین دلیلی ندارد که از او بترسند تا در جلوی چشمانشان بر اثر ترس ظاهر شود. اما فکر نکنید که کسی پیدا نشده که بگوید خدا را ندیده است. چون خدا و جن هر دو از یک مقوله هستند باز هم انسانهایی هستند که می گویند خدا را به شکل یک نور دیده اند.اما چون در موقع نیاز شدید و تمنا نور را دیده اند ، تعدادشان از آنهایی که از ترس شدید دچار توهم می شوند ، خیلی کمتر است. من در شهر خود با کسانی برخورد کرده ام که گفته اند خدا را به شکل نوری دیده اند. در کتاب قرآن هم در سوره بقره خوانده ایم که خدا با صوت خود در کوه طور با موسی صحبت کرد. اما محمد وقتی می خواست ادعای پیامبری کند ، هرگز چنین دروغهایی نگفت. زیرا در عربستان کسان زیادی بودند که ادعای پیامبری می کردند(رجوع کنید به کتاب محمد پیامبری که باید از نو شناخت). اما هیچ کدام از آنها به شیوه موسی یا همشهری های من خدا را ندیده بودند. باور حاکم بر آنجا این بود که پیام خدا توسط فرشته ها انتقال می یابد.
حالا در مورد سرگذشت یک شاعر هم عصر محمد بشنوید.
مسلمانان بر این باور هستند که جن هزاران سال پیش از آفرینش آدم از آتش ساخته شد. در مدینه مردی[1] شاعر از دوستان صمیمی محمد زندگی می کرد که در ستایش محمد نیز چند شعر سروده بود. او در باره چگونگی شاعر شدن خود گفته بود که زن جنی به دنبال او دویده و بر سینه او نشسته و او را مجبور کرده است که که سه شعر بگوید. پس از آن این شخص با الهاماتی که این جن در سینه او ریخته است ،شاعر می شود.شاعران دیگر عرب هم چنین ادعا هایی می کردند.
حال این داستان را مقایسه کنید با داستان محمد که در غار حرا فرشته ای به نام جبرئیل بر او ظاهر می شود و می گوید اقرأ،
چقدر می توانید بین جبرئیل که نادیدنی است و زن جنی که مرد عرب را شاعر کرد تفاوت قائل شوید.داستان این دو شباهت بسیار زیادی با هم دارد.
با مراجعه به سوره والقلم می بینم که خدا برای محمد قسم می خورد که او دیوانه نیست. یعنی مردم زمان محمد بر این باور بودند که او یک دیوانه است. وگرنه وجود چنین آیه ای اصلاً معنی نداشت.
هم اکنون در جاهایی که خرافات زیاد است دیوانه ها را مجنون می گویند یعنی جن زده .
خیلی عجیب است که مسلمانان از مردم بت پرست و عقب افتاده عربستان نیز کم فکر ترند. زیرا آنها ادعای پیامبری محمد را ناشی از هذیان و دیوانگی می دانستند، اما مسلمانان او را کسی می دانند که از میان هزاران هزار انسان برگزیده شده تا دیگران را به دنیایی رهنمون کند که تاکنون چیزی به جز بدبختی ، فقر ، ترور ، سنگسار ، قطع دست و پا ، اسارت و بردگی و ... چیز دیگری نداشته است.
.
[1] The influence of Animism on Islam by SAMUEL M. ZWEMER, F.R.G.S.