Tuesday, November 25, 2008
بار ها سرنوشت زنان فاحشه را یا در فیلمها دیده ام یا در کتابها و سایتهای اینترنتی خوانده ام و یا حتی در پالتاک شنیده ام. داستانهایی که هر کدام اشک بر دیدگان انسان جاری می کند. هر چند که فقر می تواند علت اصلی کشانده شدن بعضی از زنان به سوی فحشا باشد، اما علتهای دیگری هم دارد. شاید به مذاق بعضیها خوش نیاید. اما یکی از علتهای فحشا در ایران روحیه آماده خوری است. ایرانیان امروزی دوست دارند راحت و بی دردسر به همه چیز برسند. این تفکر در اعماق وجود اکثر ایرانیان هست. برای مثال انتظار دارند یکی رهبر شود و به آنها بگوید چه کار کنند و چکار نکنند. یا منتظرند که امام زمان ظهور کند و با تیغ برنده اش دمار از روزگار نابکاران درآورد. هیچ کس نمی خواهد خودش زحمت بکشد.من با چشم خود می بینم زنانی که تحصیلات دانشگاهی دارند، به جای اینکه به دانش خود تکیه کنند و کار کنند، خیلی راحت با کارفرمای خود ارتباط برقرار می کنند تا پولی بیشتر و بی دردسر تر به دست آورند. نتیجه این است که در رشته ای که تحصیل کرده اند مهارت پیدا نمی کنند. بعضی از این خانم ها همسر هم دارند. ولی مزه ی پول بی دردسر آنها را به راه زشت می کشاند.فحشا را می بینیم و آن را به فقر نسبت می دهیم. در صورتیکه همه فحشا به خاطر فقر نیست.مقدار زیادی به روحیه ی آماده خوری ایرانیان بستگی دارد.در زمانی که بیکار بودم خانمی که در دانشگاه شهید بهشتی کار
می کرد، با پارتی هایی که داشت می خواست برای من در آنجا کار پیدا کند. با افتخار می گفت اگر کارت اینجا درست شود، کم کار می کنی ولی حقوق خوب می گیری. می گفت من الان با دیپلم 350 هزار تومان می گیرم ولی در کل در طول روز بیشتر از نیم ساعت کار نمی کنم. ارزش یک کار در نزد ما در حقوق خوب و بی دردسر و وقت گذرانی است. غافل از اینکه همین عوامل باعث می شود که در میان زنان مدیران لایق و ماهر کم پیدا شود. معلم خیلی خوب کم باشد. مترجم خوب کم باشد. چون با این روحیه ی تنبلی هرگز استعداد ها شکوفا نمی شود. اعتماد به کارهایی که زنان مسئول آن هستند حیلی کم است. همه اینها به دلیل تسلط روحیه مردسالاری بر جامعه ی ایران نیست. مقداری هم به همین دلیل است که زنان انتظار دارند پول راحت بدون کار زیاد به دست آورند. مشکلاتی که در حین کار بوجود می آید و تلاش برای رفع انهاست که تخصص را بوجود می آورد. ولی چون جامعه ی ایرانی از فکر کردن و حل مسئله گریزان است، تخصص به معنای واقعی شکل نمی گیرد. در این میان دل خوش کرده ایم که تعداد زنانی که به دانشگاه راه پیدا می کنند، بیشتر از مردان است. اما در نهایت چه؟ میلیارد ها تومان پول در جیب دانشگاه آزاد می رود ولی فارغ التحصیلان آن اکثراً بی سواد هستند. تازه از همین سواد اندک هم استفاده نمی کنند. این فحشا را در همه قشر زن می توان دید. از تایپیست گرفته تا مترجم و گارسون و منشی.
با چشم خود می بینم که زن مترجم از بس به پول مفت عادت کرده است، با وجود اینکه ادعا می کند درآمدش از راه مترجمی است یک صفحه کار او را باید چند نفر برایش ویرایش کنند تا مشتری دعوا نکند. در عوض با مشتری یا کارفرما ارتباط برقرار می کند و از این راه در بهترین نقطه شهر اجاره نشین است. آن وقت چند روز به چند روز پیدایش نیست. وقتی هم که می آید در آخر وقت اداری است که ما در حال ترک کردن دفتر هستیم و او می تواند با کارفرما تنها باشد.
دانشگاه که تمام می شود، حتی انهایی که با شرافت زندگی می کنند، هرگز به چیزی به نام بالا بردن سطح اطلاعات خود نمی اندیشند. علمی که با نمره 10 دانشگاه آزاد به دست آورده اند برای یک عمر کار بس است. این است که جامعه ی ما روز به روز به جای پیشرفت، پس رفت می کند.