Wednesday, August 05, 2009
از وقتی که جنبش شروع شده است، هنوز شبها در تهران عده ای به پشت و بامها می روند و شعار های الله و اکبر سر می دهند. یک نفر برای ترجمه به دفتر ما آمده بود و موضوع این الله و اکبر گفتن ها که پیش آمد، گفت اینها را باید با همان سلاح خودشان یعنی دین نابود کرد. من به او گفتم دیگر آن زمان گذشت که آخوندی فتوی دهد تنباکو حرام است و مردم کوزه ی قلیان ها را بشکنند و جنبش خود را با حرام و حلال آخوندی پیش ببرند. در شیراز شاهد بودم که دختری با یک بسیجی گلاویز شد و جلوی مردم کلی فحش به چهره های مذهبی داد. از محمد گرفته تا نوادگان او. بسیجی که تک افتاده بود با باتوم به شانه ی دختر زد. اما مردم که شاید اگر در شرایط دیگری آن دختر فحش به محمد و خاندانش می داد دمار از روزگارش در می آوردند، روی بسیجی ریختند و او را زدند.
آن مرد گفت: منظور من شعار الله و اکبر است. گفتم مگر این کشور فقط مال مسلمانهاست؟ من که زرتشتی هستم یا برادر بهائی من یا خواهر مسیحی من چگونه می توانیم با شما همراهی کنیم وقتی که نمی توانیم از این شعار استفاده کنیم. گفت آنها هم باید برای اتحاد ازاین شعار استفاده کنند. گفتم گفتنش برای شما آسان است. الله و اکبر یک ایدئولوژی است که برای یک زرتشتی گفتنش راحت نیست. چرا مردم از یک شیوه ی دیگر برای اتحاد استفاده نمی کنند تا همه ی اقشار جامعه چه دیندار و چه بی دین بتوانند از آن استفاده کنند. برای او مبارزه ی بدور از خشونت شیلی را مثال زدم که مردم در کنار پنجره ی خانه نشسته و با قاشق بر روی قابلمه می زدند. گفت فایده ی این کار چیست؟ گفتم فایده ی آن این است که سر و صدای زیادی ایجاد می کند که توجه رسانه های داخلی و خارجی را به خود جلب می کند. تازه به دست بچه ی یکساله هم می توانیم قاشق و قابلمه بدهیم و او را نیز در این مبارزه سهیم کنیم. گفت رژیم ما را مسخره می کند. گفتم ما داریم با رژیم مبارزه می کنیم . چه عیبی دارد که رژیم مشروعیتش با سر و صداهای ما زیر سؤال برود اما او ما را مسخره کند. مبارزه ای نظیر 30 تیر که قرار بود همه وسایل خود را به برق بزنند، به دقت و هماهنگی زیادی نیاز داشت. در عمل آنچه منظور ما بود محقق نشد. اما با ایجاد سر وصدا با قاشق و قابلمه می توان رژیم را به وحشت انداخت و توجه رسانه های داخلی و خارجی را به جنبش خود جلب کرد. جنبشی که متعلق به همه ی ما ایرانیان است و نه فقط طرفداران موسوی و مسلمان ها.
مرد کمی اندیشید و گفت چه فکر جالبی. باید روی آن فکر کرد.
شما هم بر روی این شیوه فکر کنید. چه اشکالی دارد که ما هم از شیلی تقلید کنیم. یک روز را تعیین کنیم و همه در پنجره های خانه ی خود با قاشق و کاسه سر و صدا ایجاد کنیم. اینگونه می گوئیم که ما هستیم