Monday, September 29, 2008
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاء وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاء يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِdo you not see that Allah drives along the clouds, then gathers them together, then piles them up, so that you see the rain coming forth from their midst? Moreover, he sends down of the clouds that are (like) mountains wherein is hail, afflicting therewith whom he pleases and turning it away from whom he pleases; the flash of his lightning almost takes away the sight (43)
What you read above was translation of the 43rd verse of Nour (light) chapter of Koran.
A child who is in primary school knows that hail is composed by solidification of raindrops in atmosphere, but the omniscience Allah assume that there are mountains in the sky and hail are come down from these mountain. Maybe a reason that Muslim countries are not developed is that they try to make themselves as knowledgeable as their God does. Muslims and Allah must suit each other. Allah assumes that heaven is a solid place. He does not know about the science of astronomy and he does not know about experimental sciences either. However, if you show these kinds of verses to a Muslim, he tries to justify the mistakes. He will tell you that Koran need interpretation. We cannot understand the real meaning of the verses, a clergy who is expert in Islamic jurisprudence should interpret these verses and so …
We will never understand why Allah should talk in mystery in a way that he looks like an insane person that cannot control his speeches.
The main idea about the verse and the English translation of the verse is not mine. I learn it from one of yahoo member of sophisticated views group. I don’t know his or her name, but you can read his article below
دوستان و هموندان گرامي
درود بر شما
نكته اي را كه براي انديشيدن در اين نوبت انتخاب كردم كمي از اندازه يك نوشتار كوتاه بيرون شد و به يك جستار بدل گرديد . از آنجا كه اين نوشتار را طي چند روز در جاهاي گوناگون نوشتم هنوز فرصت نوشتنش را در رايانه ام نيافتم و از سويي شايد چند روزي راهي سفر باشم . از همين روي بخش هايي را كه در رايانه داشتم برايتان روانه ميكنم بنابر اين ممكن است كاستي هاي ويرايشي داشته باشد كه پيشاپيش از شما پوزش ميخواهم. گمان ميبرم انديشه بر انگيز باشد زيرا تلاش كردم از متد ويژه اي مبتني بر تنش هاي فلسفي ذهن بهره بگيرم . شما پس از خواندن اين بخش ميتوانيد ديگران را نيز با همين روش مورد آزمون قرار دهيد و از نتيجه آن شگفت زده شويد .
پس از سفر ادامه آن را به گروه روانه خواهم ساخت .
چنانچه دوستان نگري داشتند ، شاد خواهم شد تا از انديشه شان بهره بگيرم
پاينده باشيد در نيكي و مهر
سرپرست گروه فرهنگ وانديشه نگرشهاي پيچيده
نكته اي را كه بنا دارم امروز با هم بدان بينديشيم ، نياز به پيش در آمدي دارد كه نياز به همكاري و ياري شما گراميان دارد .
آيا تا كنون پيش آمده كه كودكي را هنگام بازي زير چشم بگيريد و سخنانش را به دقت گوش دهيد؟ معمولا كودكان هنگام خيال پردازي و بازي به سبب آگاهي هاي اندكي كه از جهان پيرامون خود دارند با تركيب واژه ها و ديده ها و شنيده هايشان از ديگران ، گاها جملاتي را سر هم ميكنند كه بي معني است و شنونده هيچ فهمي از آنها ندارد . اين در حاليست كه هر يك از واژه ها به تنها معني دار است اما در تركيب به سبب نا آگاهي اي كه پشت آن نهفته است ، مفهومي واقعي را به شنونده روانه نميسازد .
آيا تاكنون به سخن مجانين و ديوانگان نيز گوش فرا داده ايد ؟ آنها نيز با تركيب همان واژگاني كه ما ميشناسيم در پاسخ به پرسش هاي ما جملاتي نادرست ميسازند . جملاتي كه هيچ مفهوم درست و يا انديشه منطقي اي را نميتوان در پشتش يافت . و اصولا ما يكي از سبب هايي كه آنها را ديوانه ميخوانيم اينست كه در بلوغ فكري و انديشه اي كه شايسته و بايسته سن و سال آنهاست قرار ندارند . و با هنجار هاي منطقي ساز گار نيستند .
حال پيش از خواندن ادامه نوشتار به پرسش زير يك بار در ذهن خود گذرا پاسخ دهيد :
تگرگ چگونه پديد مي آيد ؟
*
*
*
براي نمونه چنانچه از شما بپرسند كه تگرگ چگونه ساخته ميشود ، شما با تكيه بر دانسته هاي فيزيكي خود پاسخي شايسته خواهيد داد و يا دست كم با تكيه بر آگاهي هاي اندكي كه از كاركرد هاي جهان پيرامون خود داريد خواهيد گفت كه تگرگ احتمالا به شوند انجماد قطرات باران در جو زمين پديد مي آيد . چرا كه حس ميكنيد تگرگ همان قطرات به هم پيوسته باران است كه در د ماي بسيار پايين منجمد شده و هنگام فرود آمدن بر زمين به صورت تكه هاي يخ يا همان تگرگ پديدار ميشود . شايد هم پاسخي نداشته باشيد و به راحتي بگوييد كه نميدانم . خوب ندانستن هم كه عيب نيست !
حال اگر كسي به شما بگويد كه در آسمان كوه هايي وجود دارد كه تگرگ از آن فرو ميريزد ، واكنش شما چه خواهد بود ؟
خواهش ميكنم باز هم پيش از خواندن ادامه نوشتار ، پاسخ خود را از ذهن بگذرانيد و بگوييد چنانچه با چنين پاسخي روبرو شويد نسبت به گوينده آن چه احساسي خواهيد داشت ؟
*
*
*
هر گاه گوينده اين گفته را از نزديك ببينيد ، به فراخور شناخت پيشين و يا شناختي كه از او در همان وقت بدست مي آوريد ، قضاوت هاي گوناگون خواهيد داشت .
اما چنانجه گوينده را نبينيد چند حس گوناگون ممكن است به شما دست دهد
نخست اينكه گوينده اين جمله شما را دست انداخته و ميخواهد كمي شوخي كند
دوم اينكه ممكن است گوينده از سر نا اگاهي اين سخن را گفته و آگاهي بايسته را پيرامون تگرگ ندارد . به بياني ساده تر نادان است
سوم اينكه گوينده جمله از آن قيافه هاي حق به جانب است كه خود را نخود هر آشي ميكند و ميخواهد در هيچ چيز كم نياورد و به گفته امروزي ها از آن انسان هاي همه چيز دان است كه به هر ترتيبي شده خواهان خود نمايي است
چهارم اينكه گوينده اين جمله كودكي است خيالپرداز كه با تركيب واژه ها و ديده ها و شنيده هايي كه از پيرامون يافته است ، براي خود جمله اي سر هم نموده و بيان داشته است
پنجم اينكه ممكن است گوينده جمله اگر پافشاري بر درستي سخنش داشته باشد ، ديوانه اي باشد كه همانند كودكي كه گفته شد ،با تر كيب واژه ها جمله اي نامفهوم ساخته است
ششم و هفتم و هشتم را نيز شما افزون كنيد
اكنون اگر گوينده ديگري به شما بگويد كه هيچيك از اين ها نيست و اين سخن خداست و بايد به راستي آن را بپذيريد و هيچ ترديدي نكنيد ، بي گمان اين يكي را ديگر ديوانه خواهيد خواند !
چگونه با تعريفي كه همگان از خداي دارند ميتوان چنين ناداني را به دانايي مطلق پيوند داد ؟
اما اين رخ داده است ! در پيش چشم همه ما رخ داده و بي تفاوت نسبت به آن بسياري از هم ميهنان ما بر اين جمله سر ميسايند و آن را با بسياري جملات ديگر كه از همين قماشند براي تندرستي فرزندانشان بالاي سرشان ميگذارند . شب هايي را در ماهي تازي ( ماه عربي) بنام رمضان تا صبح بيدار ميمانند و اين نوشته ها را بر سر ميگذارند و گمان ميبرند كه اين نوشته ها پشتيبان آنها و خانواده شان خواهد بود! آخر چگونه نوشته اي چنين بي خردانه ميتواند پشتيبان انسان ها باشد و بر آن ارزش و قدر قائل شد ؟ آيا جز از انسانهاي خرد گم كرده ميتوان چشم داشت چنين رفتار هاي شگفت انگيزي را داشت ؟
شوربختانه با تمام شگفتي اي كه شما با آن روبرو شديد اين سخن درست است . اين بخشي از آيه 43 سوره نور است كه در آن محمد از زبان الله (بت پدرش ) يا الله از زبان محمد بيان ميدارد : وينزل من السماء من جبال فيها من برد ....
ترحمه الهي قمشه اي كه من اكنون فرادست خود دارم چنين ترجمه نموده است : ... آنگاه بنگري قطرات باران از ميان ابر فرو ريزد و نيز از "جبال " آسمان تگرگ فرود بارد ....
الهي قمشه اي با تمام خوش خدمتي اي كه در ترجمه اين آيه به خرج داده نتوانسته آنگونه كه ميخواسته بر اين سوتي الله و محمد سرپوش گذارد . به طوري كه جبال را كه در پارسي به چم كوه است همان جبال ترجمه نموده تا خواننده اي كه گذرا و از سر ثواب به خوانش تازينامه ميپردازد بر آن ترديد نيابد و مچ الله و رسولش به ناداني و نا اگاهي از چيستي تگرگ باز نشود .
چگونه است كه الله اي كه محمد او را خداي آسمانها و زمين ميخواندش سامانه بارش تگرگ را ناشي از باشندگي كوه هايي در آسمان ميداند . امروزه هر كسي كه چند خطي فيزيك خوانده باشد ، ميداند كه آسمان در واقعيت وجود ندارد و هر آنچه هست فضاست و ما كيفيتي از زاويه نگاه خود را به فرا زمين ، آسمان ميخوانيم . به بياني ساده تر آسمان كيفيتي از نگاه ناظر به فضاي پيرامونش است . چنانكه اگر شما در كرات ديگر نيز باشنده باشيد ، بنا به كيفيت ديد به فضاي پيرامونتان آسمان خواهيد گفت . بدين ترتيب ماه در آسمان زمين ديده ميشود و زمين در آسمان ماه ديده خواهد شد . بنابر اين كره زمين و ديگر كرات همه جرم هايي در فضا هستند كه ما به عنوان بيننده اي (ناظر) بر روي يكي از اين كرات ، فضاي ماوراء كره خود را آسمان ميناميم .
تا كنون كه بشر توانسته با بزرگترين تلسكوپ هاي فضايي تا لب ماده تاريك را رصد نمايد ، چيزي بنام كوه يا جبال نديده تا آن را سر منشا تگرگ بخواند . از ديگر سو ميدانيد كه كوه به بلندي هاي موجود در برابر پستي هاي كره گفته ميشود . بنابر اين اگر كسي بخواهد بهانه اي بياورد پذيرفته نخواهد شد . چرا كه بنا بر فرض نادرست ، فضا را همان آسمان بناميم ، آسمان و يا فضا كره و يا سياره نيست كه بتوان پستي و بلندي را بر آن مرتبت دانست.
اين در حاليست كه با آزمون هاي بالا شما دانستيد تنها چه كساني ميتوانند چنين جمله اي را به زبان بياورند ! حال به راستي شما هم ميهن گرامي ، خرد و انديشه خود را برتر از اين موهومات نميدانيد ؟ هر چند كه در نگاه نخست هر متديني كه اين نوشتار را بخواند ، هزاران شوند (دليل ) نا بخردانه همراه با تفسير هاي شاخ دار از ذهنش مرور خواهد شد و اين نيست مگر به سبب باورش به اينكه تازينامه كلام خدا يا همان آفريدگار هستي است . بنابر اين چنين اشتباه فاهشي را نخواهد پذيرفت و توجيهات شگفت آوري را در ذهن خواهد ساخت تا به خرد ، كه نقطه مقابل ايمان و باور است رهنمون نگردد . اما به راستي تا كي ميتوان با استدلال هاي واهي از دست خرد فرار نمود و خود را چنين خوار و خفيف به دست ايمان كور كورانه سپرد ؟ بر من و همه شما هم ميهنان خردمند است تا دست در دست يكديگر ساير هم ميهناني را كه پشت بر خرد و آگاهي نموده اند از اين آشفتگي برهانيم تا در سايه دانايي سرزمين اسلام زده خود را از بند جهل و نا آگاهي برهانيم .
اكنون از شما گراميان ميخواهم تا در گفتگو هاي روزانه به همان ترتيبي كه در اين نوشتار آمده ، نخست پرسشي را پيرامون چگونگي پديد آمدن تگرگ از ديگران بپرسيد و پس از پاسخ آنها با قطعيت سخنشان را رد كنيد . سپس بگوييد كه تگرگ از كوه هايي در آسمان فرو ميريزد .
اين روش چند نكته را در پي خواهد داشت ، نخست واكنش سرشار از شگفتي ديگران كه شما را ديوانه و يا نادان ميپندارند و دست كم گمان ميبرند در حال شوخي هستيد .
هر چه شما پايفشاري بيشتري بر پاسخ نادرست خود داشته باشيد آنها نيز بيشتر از سخنتان شگفت زده خواهند شد . تا جايي كه براستي گمان بر ناداني تان خواهند برد . اين واكنش بسيار تامل بر انگيز است ، آنها چون شما را به عنوان موجودي عاري از اشتباه و ناداني و عيب باور و ايمان ندارند ، بنابر اين سخن شما را با اندوخته هاي مغزي و منطق هاي طبيعي اي كه ميشناسند سازگار نميابند ، در پي توجيه گفته بي خردانه شما بر نمي آيند و به وارون به ناداني تان خرده هم خواهند گرفت . اما درست زمانيكه تازينامه را فرارويشان باز كنيد و اين جمله را از زبان الله (بت پدر محمد) به آنها بازگو ميكنيد ، مغزشان ناخود آگاه بي آنكه متوجه باشند ، به سبب باور به الله و اينكه او را آفريننده جهان هستي ميدانند و بعيد است كه تا اين اندازه نادان باشد ، شروع به توجيه آفريني ميكند و هزاران داستان و قصه برايتان سر هم مينمايند كه قران و الله و يا محمد از سخن فلان منظور را داشته است . اين جستار به نگاهي ديگر يك تست روانشناختي تنش هاي فلسفي ذهن است كه با آن ميتوانيد گستردگي خرد باختگي اي را كه در جامعه دين زده ما رخ داده ملاحظه نماييد ......._ادامه دارد_.....
من خود اين روش را آزموده ام و با واكنش هاي جالبي روبرو شده ام . شما نيز بيازماييد
پاينده ايران – جاودان ايراني خردمند
سرپرست گروه فرهنگ و انديشه نگرشهاي پيچيده
شايسته ميدانم سپاس ويژه خود را به قاريان قراني كه در ماه رمضان در قم و در كنار قبرستان فاطمه معصومه اين آيات را در حضور هزاران نفري مردم ميخواندند و همچنين سيماي جمهوري اسلامي كه با زير نويس پارسي آن را پخش مينمود پيشكش كنم
چرا كه اگر پخش چنين برنامه اي نبود شايد انديشه چنين نوشتاري از ذهن من نميگذشت.
--