Tuesday, December 31, 2019
حقوق بشر فقط یک افسانه است
من سال ها علیه جمهوری جهل و
جنون با هر ابزاری که در دست داشتم مبارزه کردم. با قلم، با وبلاگ نویسی و نوشتن
کتابی به نام رهبری مبارزات به دور از خشونت که دستورالعمل سرنگونی رژیم به دور از
خشونت است، با توزیع کتاب نسیم دگرگونی در میان جوانان، با درست کردن فراخوان دست
نویس برای تظاهرات و .... البته همیشه تحت نام مستعار کار می کردم. تا این که
کتابی به اسم مجازات شده بی جرم نوشتم و در آن در قالب داستان زندگی پر درد هم
وطنان بهایی را به تصویر کشیدم. نمیدانم اسم مستعار من چگونه لو رفت. پس از مدتی
یک نفر از کسانی که برادرم می شناخت در اطلاعات است به او زنگ می زند و می گوید
شنیدم خواهرت برای بهائیت فعالیت می کند. من هم ایران را ترک کردم و آذربایجان
آمدم. در اینجا پس از مصاحبه های متعدد درخواست پناهندگی مرا رد کرده اند. نه کمپی
به من دادند نه هیچ امکان دیگری. آنها در جواب من که گفتم بی پول آمده ام به این
کشور گفتند هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. گفتم خوب مرا رد کرده اید به من کمک کنید
تا از این کشور بروم. گفتند هیچ کمک مادی نمی توانیم بکنیم.
حالا من مانده ام و سرگردانی
و بی وطنی و بی کسی و بی پولی. ولی اینها هزینه هایی هستند که برای آزادی وطنم می
دهم. همه را به جان می خرم.